۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

شب سر مستی

چند روز پیش یه فید خوندم بد جوری مغزم رو کن فیکون کرد یه هو انگار کلاً ریست شدم .
دیشب با چند تا از دوستان(تقریبآً تمام دوستان نزدیک) قرار شد بریم بیرون انگار یه جورایی فرصت آزمایش این نحوه از لایف ستایل بود خوب فعلا پول در اوردن برای من و دوستام که دوتاشون هم سرباز هستن خیلی سخت یعنی یه جورایی باید جون بکنیم تا چندرقاز در بیاریم. قبلا از این که دل به دریا بزنم ازشون پرسیدم چپشون چقدره؟ هر کی یه کسری از جیبش رو اعلام کرد. گفتم بزار ببینم یه شب سر مست بودن به هزار شب خماری کشیدن می ارزه ؟ نهایتاً یه دنگ و دونگی گزاشتیم و دل به دریا زدیم یه حال مختصری به خودمون دادیم ولی انقدر این حال مختصر شرین امد که آخر شب همه چندین برابر چیزی که گفته بودن خرج کردن و انقدر خوش گذشت که خود به خود به این تئوری ایمان اوردن که شبی را سر مست سحر کردن به از هزار شب درد خماری . فکر کنم شرینی دیشب تا مدتها فراموش نشه . نمیدونم ولی انگار چند تا از این شبا تو زندگی داشته باشی کافی باشه .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر